داستان کوتاه مغز خر خوردن

داستان کوتاه مغز خر خوردن

در قدیم یکی از اعتقادات زنان این بود که اگر به شوهر مغز خر بخورانند، وی مطیع و زیردست زن می‌شود. رمالی این دستور را به زنی می‌دهد. زن کله‌ی خری را به‌دست آورده و موهایش را کز داده و آماده‌ی پختن می‌کند تا به جای کله‌ی گوساله به شوهرش بدهد.
زن کله را کنار حوض پاکیزه کرده و در قاب چینی کنار حوض می‌گذارد که در این بین شوهرش از راه رسیده و از کله می‌پرسد؟ زن جواب می‌دهد از منقار کلاغ افتاده است. شوهر قانع شده و به اتاق می‌رود. زن همسایه‌ای که در آن خانه بود و با زنک، جیک و بوکشان یکی بود، خود را به زن می‌رساند و می‌گوید: زحمت به خود نده، چون کسی که نگوید کلاغ چهار سیری چطور کله‌ی چهار منی را به منقار کشیده، مغز خر نخورده الاغ است.
از آن زمان، به هر کسی که متوجه موضوعی نباشد یا موضوع واضحی را نفهمد می‌گویند مغز خر خورده است.

 

زین قصه گر هزار نکته بر دهد - یک نکته‌اش نگفته ترا به باد دهد
از دست زن مخور تو کله پاچه را - شاید که خر بود یا گاو یا کلکچه را

 

نگاره: Graphics RF (vecteezy.com)
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۵ مشارکت کننده