نام‌نامه: نام‌های پسرانه - حرف س

نام‌نامه: نام‌های پسرانه - حرف س

در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیده‌ای از بهترین و زیباترین نام‌های پسرانه با «حرف س» گردآوری شده است.
نام - زبان - لاتین‌نویسی - معنی
سائِب - عربی - sāeb - روان، شتابان
سائِر - عربی - sāer - سِیرکننده، رونده
سابِق - عربی - sābeq - پیشین، مقدم، پیشی‌گیرنده
سابِق‌الدین - عربی - sābeqoddin - پیشی‌گیرنده در دین
ساتیار - اوستایی - sātyār - نام یکی از سرداران داریوش هخامنشی
ساجِد - عربی - sājed - سجده‌کننده، به زانو درآمده
سادِر - عربی - sāder - بی‌باک، متحیر، بی‌غم
سارَنگ - فارسی - sārang - سار، نام پرنده‌ای کوچک به رنگ سیاه، نام یکی از گوشه‌های موسیقی ایرانی
سارو - آشوری - sāro - ماه
ساسان - فارسی - sāsān - تنها و گوشه‌نشین، درویش، نام چند تن از شخصیت‌های شاهنامه همچون جد اردشیر بنیان‌گذار خاندان ساسانیان
ساشا - یونانی - sāšā - این نام در زبان‌های روسی، فرانسوی و انگلیسی نیز به‌کاربرده می‌شود و به معنای مدافع و محافظ مردان است.
ساعِد - عربی - sāed - بخشی از دست میان مچ و آرنج، کمک‌کننده، مددکار
ساعی - عربی - sāei - کوشا، جدی
ساکو - کردی - sāko - کوه بدون گیاه، ساده و بی‌آلایش، در میان کُردهای ایران این نام مرسوم است.
سالار - فارسی - sālār - بزرگ، مهتر، سردار سپاه، حاکم، پادشاه
سالداش - ترکی - sāldāš - صخره، تخته سنگ
سالِم - عربی - sālem - فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی
سام - اوستایی - sām - سیاه، نام پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال و جهان پهلوان شاهنامه در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی
سام - عبری - sām - نام، نام فرزند ارشد حضرت نوح
سامان - فارسی - sāmān - سرزمین، ترتیب و روش کاری، نظام، صبر، آرام، نام بنیان‌گذار خاندان سامانیان
سامِر - عربی - sāmer - قصه‌گو، افسانه‌سرا
سامی - عربی - sāmi - عالی، بلند مرتبه
سامیا - فارسی - sāmiyā - نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در زمان هخامنشیان
سامیار - فارسی - sāmyār - کمک‌کننده به آتش، محافظ آتش، سبیکه‌ی زر و سیم + یار (پسوند دارندگی)، ثروتمند
سامین - فارسی - sāmin - منسوب به سام، نام روستایی در نزدیکی همدان
سانا - کردی - sānā - آسان و راحت
سانان - کردی - sānān - بزرگ ایل
سانیار - فارسی - sānyār - سان (کیفیت، قدرت، عزت) + یار (پسوند دارندگی)، دارای کیفیت و قدرت و عزت
سانیار - کردی - sānyār - حامی و پشتیبان، نام یکی از قبایل کُرد
ساورا - آشوری - sāvrā - امید
ساوه - فارسی - sāva(e) - نام چند تن از شخصیت‌های شاهنامه، از جمله نام دلاور تورانی در زمان کِی‌کاووس پادشاه کیانی
ساویز - فارسی - sāviz - شخص خوش اخلاق و نیک‌خو
ساهِر -  عربی - sāher - بیدار
سایروس - فرنگی - sāyrus - سیروس یا کورش
سُبحان - عربی - sobhān - پاک و منزه، از نام‌های خداوند
سُبحان‌قُلی - عربی، ترکی - sobhānqoli - سبحان (عربی) + قلی (ترکی)، بنده‌ی سبحان، بنده‌ی خداوند
سَبزعَلی - فارسی، عربی - sabzali - آن‌که از عنایت امام علی شاداب و تندرست است.
سَبُکتَگین - ترکی - saboktagin - سبک قدم، نام بنیان‌گذار خاندان غزنویان و پدر سلطان محمد غزنوی
سَبَلان - فارسی - sabalān - نام کوهی در آذربایجان
سَبوح - عربی - sabbuh - بسیار پاک، از نام‌های پروردگار
سِبوه - ارمنی - sebuh - نجیب‌زاده
سِپَنتا - اوستایی - sepantā - اسپنتا، پاک و مقدس، قابل ستایش
سِپَند - فارسی - sepand - اسپند، دانه‌ی سیاه و خوش‌بویی که برای دفع چشم زخم در آتش ریزند.
سِپَنسار - فارسی - sepansār - از شخصیت‌های شاهنامه، نام یکی از سرداران خسرو پرویز پادشاه ساسانی
سِپَهدار - فارسی - sepāhdar - فرمانده‌ی سپاه، سپهسالار
سِپِهر - فارسی - sepehr - آسمان، روزگار
سِپِهرار - فارسی - sepehrār - کره‌ی آتش، بر ساخته‌ی فرقه‌ی آذر کِیوان
سِپِهرداد - فارسی - sepehrdād - داده و بخشیده‌ی آسمان، نام داماد داریوش پادشاه هخامنشی
سِپِهرَم - فارسی - sepehram - از شخصیت‌های شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
سَتار - عربی - sattār - پوشنده، از نام‌های خداوند
سَجاد - عربی - sajjād - بسیار سجده‌کننده، لقب امام چهارم شیعیان
سَحاب - عربی - sahāb - ابر
سَدید - عربی - sadid  - محکم، استوار
سَدیدالدین - عربی - sadidoddin - محکم و استوار در دین
سَدیف - فارسی - sadif - نام چند تن از صحابه‌ی حضرت محمد پیامبر اسلام
سِراج - عربی - serāj - چراغ
سِراج‌الدین - عربی - serājoddin - آن‌که چون چراغی در دین است.
سَراَفراز - فارسی - sarafrāz - سرفراز، سربلند، مفتخر
سُرخه - فارسی - sorxe - گونه‌ای کبوتر سرخ رنگ، از شخصیت‌های شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی
سَردار - فارسی - sardār - فرمانده‌ی یک گروه نظامی، پیشوا، رهبر
سَرفَراز - فارسی - sarfarāz - سرافراز
سَرکَب - فارسی - sarkab - نام یکی از موسیقی‌دانان بزرگ در روزگار ساسانیان
سَرکِش - فارسی - sarka(e)š - نافرمان، مغرور، از شخصیت‌های شاهنامه، نام یکی از موسیقی‌دانان دربار خسرو پرویز پادشاه ساسانی
سَرمَد - عربی - sarmad - پایدار، پیوسته، همیشگی
سَروَر - عربی - sarvar - آن‌که مورد احترام است و به نسبت دیگران سمت بزرگی دارد.
سُروش - فارسی - soruš - پیام‌آور، الهام، فرشته‌ای در آیین زرتشتی و موکل بر روز هفدهم هر ماه خورشیدی
سُروشیار - فارسی - sorušyār - یار و یاور سروش
سَریتا - فارسی - saritā - نام نخستین پزشک ایرانی
سَعد - عربی - saed - خجسته، مبارک، خوش‌یمن
سَعدالدین - عربی - saedoddin - موجب سعادت دین
سَعدون - عربی - saedun - خوشبخت
سَعدی - عربی، فارسی - saedi - سعد (عربی) + ی (فارسی)، فرخندگی، خجستگی، لقب شاعر بزرگ سده‌ی هفتم
سُعود - عربی - soued - سعادت‌ها، نیک بختی‌ها، خجستگی‌ها
سَعیا - عبری - saeyā - نام پیامبری که بشارت آمدن حضرت عیسی را داد.
سَعید - عربی - saeid - خجسته، مبارک، خوشبخت، سعادتمند
سُقراط - یونانی - soqrāt - نام فیلسوف بزرگ یونانی و استاد افلاطون
سَلجوق - ترکی - saljuq - نام جد خاندان سلجوقیان
سُلدوز - مغولی - solduz - نام یکی از امرای مغول در زمان غازان‌خان
سُلطان - عربی - soltān - پادشاه، به صورت پیشوند و پسوند همراه با برخی نام‌ها می‌آید و نامی نو می‌سازد مانند سلطان‌علی، سکینه‌سلطان
سَلغُر - ترکی - salqor - نیای خاندان اتابکان سلغری در فارس
سِلم - عربی - selm - آشتی، صلح
سَلم - فارسی - salm - از شخصیت‌های شاهنامه، نام بزرگ‌ترین پسر فریدون پیشدادی
سَلمان - عربی - salmān - سالم و مبرا از عیب و نقص و آفت، نام یکی از صحابه‌ی حضرت محمد که ایرانی بود و روزبه نام داشت.
سَلیم - عربی - salim - دارای توان داوری و تشخیص درست، سالم، نام چند تن از پادشاهان عثمانی
سُلیمان - عبری - soleymān - پر از سلامتی، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل
سَمَک - عربی - samak - ماهی، نام قهرمان داستان سمک عیار
سَمَندَر - فارسی - samandar - اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد، اسب تندرو و نیرومند
سَموئیل - عبری - samuil - مسموع از خدا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل
سَمیر - عربی - samir - قصه‌گو، داستان‌پرداز
سَمیع - عربی - samie - شنوا، از نام‌های خداوند
سَنان‌الدین - عربی - sanānoddin - آن‌که به منزله‌ی نیزه‌ی دین است و دشمنان را نابود می‌کند.
سَنجَر - ترکی - sanjar - مرغ شکاری، نام یکی از پادشاهان سلجوقی
سَواک - فارسی - savāk - رفتار نرم و آهسته
سوبیتای - مغولی - subitāy - نام پسر تولی پسر چنگیزخان پادشاه مغول
سوران - کردی - surān - منطقه‌ای وسیع در کردستان، یکی از چهار گویش اصلی زبان کردی، جمع سور به معنی شادی
سورِن - فارسی - suren - نام یکی از خاندان‌های هفتگانه‌ی ممتاز در زمان اشکانیان
سورِنا - فارسی - surenā - سورن، نام سردار ایرانی در زمان اشکانیان
سورین - فارسی - surin - توانا، دلیر، نیرومند، نام یکی از خاندان ساسانی
سوشا - فارسی - sušā - سوشیانت، نجات‌دهنده، نام هر یک از موعودهای دین زرتشتی که هر هزار سال یکی از آنان ظهور می‌کند.
سوشیا - اوستایی - sušiyā - سوشیانت، نجات‌دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می‌کنند.
سوفرای - فارسی - sufrāy - از شخصیت‌های شاهنامه، نام دلاوری اهل شیراز
سُها - عربی - sohā - ستاره‌ی کم نوری در صورت فلکی دب اکبر
سَهام - عربی - sahām - سهم‌ها، بهره‌ها، قسمت‌ها
سَهام‌الدین - عربی - sahāmoddin - بهره‌ها و نصیب‌های دین
سُهراب - فارسی - sohrāb - گلگون، شاداب، از شخصیت‌های شاهنامه، نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه
سَهَند - فارسی - sahand - نام کوهی آتشفشانی در آذربایجان
سُهِیل - عربی - soheyl - روشن‌ترین ستاره‌ی صورت فلکی، سفینه
سیامَک - فارسی - siyāmak - آن‌که موهایش سیاه است، از شخصیت‌های شاهنامه، نام پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
سیاوَش - اوستایی - siyāvo(a)š - دارنده‌ی اسب نر سیاه، از شخصیت‌های شاهنامه، نام پسر کِی‌کاووس پادشاه ایران و پدر کِی‌خسرو پادشاه کیانی
سیبویه - فارسی - sibuye - سیب کوچک یا بوی سیب، نام دانشمند نحوی نامدار در سده‌ی دوم که در شیراز می‌زیسته است.
سیپان - کردی - sipān - بلندی مانع باد، کوهی که در همه‌ی روزها برف داشته باشد.
سیروان - کردی، عربی - sirvān - ساربان، نام رودی در غرب ایران که از استان‌های کُردستان و کرمانشاه می‌گذرد.
سیروس - فرنگی - sirus - کورش، شکل فرانسوی کورش
سِیف - عربی - seyf - شمشیر، ساحل دریا
سِیف‌الدین - عربی - seyfoddin - آن‌که به منزله‌ی شمشیر دین است و دشمنان دین را نابود می‌کند.
سِیف‌الله - عربی - seyfollāh - آن‌که به منزله‌ی شمشیر خدا است و در راه خداوند مبارزه می‌کند.
سینا - فارسی، عبری - sinā - صفت مشبه از سنبیدن، سوراخ‌کننده، نام جد ابن سینا دانشمند نامدار ایرانی، نام کوه طور، نام شبه جزیره‌ای کوهستانی در شمال شرقی مصر

 

گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۲۶ مشارکت کننده