نام‌نامه: نام‌های دخترانه - حرف خ

نام‌نامه: نام‌های دخترانه - حرف خ

در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیده‌ای از بهترین و زیباترین نام‌های دخترانه با «حرف خ» گردآوری شده است.
نام - زبان - لاتین‌نویسی - معنی
خاتون - فارسی - xātun - لقب زنان اشرافی، لقب همسر خاقان چین که انوشیروان دختر او را به همسری برگزید.
خاطِراَفروز - فارسی، عربی - xāterafruz - خاطر (عربی) + افروز (فارسی)، شادی‌بخش، خاطره، روشن‌کننده‌ی خاطره
خاطِره - عربی - xātere - رخدادی که در گذشته روی داده و در ذهن شخص مانده است، یاد، یادبود
خالِده - عربی - xālede - مؤنث خالد، پاینده، جاوید
خالواش - گیلکی - xālvāš - گونه‌ای سبزی خوش‌بو
خاوَر - فارسی - xāvar - کوتاه شده‌ی خاوران، هم به معنی شرق و هم به معنی غرب است.
خاوِین - کردی - xāveyn - بی‌آلایش، پاک
خُتَن - فارسی - xotan - نام شهری در ترکستان شرقی و گاهی هم به همه‌ی ترکستان چین گفته شده است، همچنین مشک، آهوی مشکین و زیبارویانش در ادب فارسی مشهور است.
خُجَسته - فارسی - xojaste - مبارک، فرخنده، سعادتمند، خوشبخت
خُجَسته‌لِقا - فارسی، عربی - xojasteleqā - خجسته (فارسی) + لقا (عربی)، خوش‌سیما، خوش‌طلعت
خَدیجه - عربی - xadije - ولادت قبل از موعد، نام همسر حضرت محمد پیامبر اسلام و مادر حضرت فاطمه
خَرام - فارسی - xarām - رفتاری همراه با ناز و زیبایی، وفای به وعده، خبر خوش، مژده
خَرامان - فارسی - xa(o)rāmān - آن‌که با ناز و تکبر راه می‌رود.
خُرداد - اوستایی، پهلوی - xordād - کمال، رسایی، نام فرشته‌ی نگهبان آب، از شخصیت‌های شاهنامه، روز سوم هر ماه خورشیدی، نام مادر اردشیر بابکان
خُرَم‌بانو - فارسی - xorrambānu - بانوی شاد و خوشحال
خُرَم‌بَهار - فارسی - xorrambahār - آن‌که چون بهار خرم و با طراوت است.
خُرَم‌چِهر - فارسی - xorramčehr - آن‌که چهره‌ای شاداب و با طراوت دارد.
خُرَم‌دُخت - فارسی - xorramdoxt - دختر شاد و با طراوت
خُرَم‌گُل - فارسی - xorramgol - آن‌که چون گل خرم و با طراوت است.
خَرمَن - فارسی - xarman - توده‌ی غله‌ی درو شده، توده‌ای انبوه از هر چیز، هاله‌ی ماه
خُرَم‌ناز - فارسی - xorramnāz - زیبا و با طراوت
خُرَمه - فارسی - xorrame - نام همسر مزدک
خَزال - عربی - xazāl - کسی‌که با ناز راه می‌رود.
خَزَر - عربی - xazar - فتان، دختری که عشوه‌هایی زیرکانه می‌ریزد.
خَضرا - عربی - xazrā - سبز، سبزه‌وار، چمن‌زار
خُلود - عربی - xolud - همیشه باقی ماندن، جاودانگی
خَلیتا - آشوری - xalitā - شیرین
خَلیله - عربی - xalile - مؤنث خلیل، دوست، یار
خَندان - فارسی - xandān - خنده‌رو، دارای چهره‌ی شاداب
خَندان‌چِهر - فارسی - xandānčehr - آن‌که چهره‌ای خندان و متبسم دارد.
خَندان‌گُل - فارسی - xandāngol - آن‌که چون گل شاداب و با طراوت است.
خوب‌چِهر - فارسی - xubčehr - دارای سیمای زیبا
خوتکا - گیلکی - xutkā - پرنده‌ای از گونه‌ی مرغابی
خوردیس - فارسی - xurdis - مانند خورشید، درخشان
خورشید - فارسی - xoršid - آفتاب، از شخصیت‌های شاهنامه
خورشیدبانو - فارسی - xoršidbānu - خورشید + بانو (ملکه)، بانوی همچون خورشید
خورشیددُخت - فارسی - xoršiddoxt - خورشید + دخت (دختر)، دختر همچون خورشید
خورشیدرُخ - فارسی - xoršidrox - آن‌که چهره‌اش چون خورشید می‌درخشد.
خورشیدفَر - فارسی - xoršidfar - آن‌که شکوه و جلالی چون خورشید دارد.
خورشیدمِهر - فارسی - xoršidmehr - آن‌که مهر و محبتی چون خورشید دارد.
خوروَش - فارسی - xurvaš - تابان و درخشان چون خورشید
خوشاب - فارسی - xošāb - آبدار و تر و تازه، جواهر تابان و درخشان
خوش‌لِقا - فارسی، عربی - xosleqā - خوش (فارسی) + لقا (عربی)، خوش‌رو
خوشه - فارسی - xuše - نام ششمین صورت فلکی، به شکل دوشیزه‌ای که خوشه‌ی گندم به دست است.
خِیرالنِسا - عربی - xeyronnesā - بهترین زنان، لقب حضرت فاطمه
خِیزَران - عربی - xeyzarān - گیاهی پایا از خانواده‌ی گندمیان، با ساقه‌های بلند و محکم و برگ‌های دراز، نام مادر امام محمد تقی

 

گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۲۵ مشارکت کننده