داستان کوتاه چیزی که عوض داره گله نداره

داستان کوتاه چیزی که عوض داره گله نداره

روزی، ملانصرالدین بعد از یک روز سخت کار کردن در زمین کشاورزی به خانه آمده بود و چون خیلی خسته بود، خواست استراحت کند. ملا تازه خوابش برده بود که یکی شروع به کوبیدن درب خانه‌اش کرد. ملا از همسرش خواست تا در را باز کند. همسرش رفت و دید مرد همسایه که خیلی عصبانی است در منزل ایستاده سلام کرد، ولی مرد بی‌توجه به او گفت: ملانصرالدین در خانه است؟ زن گفت: بله تازه آمده و خوابیده. گفت: سریع صدایش کن و بگو بیاید دم در. زن که فهمید نمی‌شود اصلا با این مرد حرف زد، به داخل خانه برگشت و به ملا گفت: خودت برو دم در، با تو کار دارند. خیلی هم عصبانی است. ملا پرسید: چی شده؟ کی؟ زنش گفت: مرد همسایه است. معلوم نیست چه شده این‌قدر عصبانی است.
ملانصرالدین که مطمئن بود هیچ کار غلطی انجام نداده، خونسرد به در خانه رفت. مرد همسایه تا او را دید شروع به داد و فریاد کرد. که ای ملا تو چرا خوابیدی! بیا ببین سگ تو چه کار کرده؟ ملا گفت: چه کار کرده؟ مرد گفت: سگ تو پای زن مرا گاز گرفته. ملا گفت: من چه کمکی می‌توانم بکنم؟ سگم این کار را کرده. مرد عصبانی گفت: تو رفتی خوابیدی و سگت را رها کردی در کوچه و بیابان. ملا گفت: من که به سگم نگفتم بیاید و آسیبی به زن شما برساند. مرد باز حرف خودش را زد. ملا فهمید که نیت مرد از این داد و بیداد گرفتن پول است. به مرد گفت: کاری ندارد، برای این‌که کار سگم جبران شده باشد و تو دلت خنک شود، تو هم سگت را به خانه‌ی من بفرست تا پای زن مرا گاز بگیرد، بعد خیال تو راحت شود، چیزی که عوض داره، گله نداره.
از آن‌ به‌ بعد هر وقت‌ بخواهند بگویند جواب‌ خوبی‌ خوبی‌ است‌ و جواب‌ بدی‌ بدی‌ است‌ یا هر وقت‌ بخواهند بگوید، هر کار خوب‌ و بدی‌ پاداش‌ دارد و آدم‌ باید نتیجه‌ کارش‌ را هم‌ تحمل‌ کند، می‌گویند: چیزی‌ که‌ عوض داره، گله نداره.

 

برگرفته از کتاب ضرب المثل و داستان‌هایشان (معنی ضرب المثل و ریشه‌های آن)، نوشته‌ی الهه رشمه.
نگاره: Bordoressam (depositphotos.com)
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۳ مشارکت کننده