داستان کوتاه موش تو سوراخ نمی‌رفت، جارو به دمش می‌بست

داستان کوتاه موش تو سوراخ نمی‌رفت، جارو به دمش می‌بست

از کوچه‌ای موشی عبور می‌کرد، چشمش به یک در قدیمی افتاد که باز بود. به داخل حیاط رفت. پیرزنی را دید که مشغول کار بود. موش از فرصت استفاده کرد و جستی زد و داخل انباری رفت. موش وقتی به انباری رسید، دید در آن‌جا همه چیز فراوان است. یک طرف کیسه‌های گردو، چند شیشه پنیر که روی طاقچه‌ی انباری بود که ردیف به ردیف گذاشته بودند. با خودش گفت: همین‌جا زندگی می‌کنم. آن‌وقت چشمش به سوراخی افتاد. درون آن رفت، به به! چه جایی! مثل این‌که از اول این خانه برای او ساخته شده بود. خوب که نگاه کرد، متوجه شد که روی سقف اتاقش تار عنکبوت بسته است.
موش گفت: باید این‌جا را خوب و تمیز و مرتب کنم. بعد هم وسایلی را که لازم دارم به این مکان منتقل می‌کنم. مثلا آن تکه آینه‌ی کوچک که از شیشه‌ی خانه‌ی پیرزن است برای طاقچه‌ی اتاقم خیلی خوب و مناسب است. آن شیشه‌ی کوچک را که کنار خُمره است، گلاب‌دان می‌کنم و در گوشه‌ی طاقچه‌ام کنار آینه قرار می‌دهم. وای که چقدر خوش‌شانس بودم که این مکان را پیدا کردم.
او خوشحال و خندان از لانه خارج شد، نگاهی به اطراف کرد، چشمش به جارویی افتاد که در گوشه‌ی انبار به دیوار تکیه داده شده بود. با خود گفت چه‌کار کنم تا این جارو را با خودم به سوراخ ببرم؟ سوراخ خیلی کوچک است و اگر جارو را در دستانم بگیرم و با آن به لانه بروم، نمی‌توانم از آن عبور کنم. موش موشک قدری فکر کرد، بعد انگار که راه حل خوبی به ذهنش رسیده است، گفت: بهترین کار این است که جارو را به دُمم ببندم و با خودم وارد سوراخ کنم. او همین کار را انجام داد.
در این هنگام پیرزن وارد انبار شد. او دید که از سوراخ انباری جارویی بیرون آمده است. جارو را کشید. دم موش با جارو کنده شد. پیرزن خندید و گفت: «موش به سوراخ نمی‌رفت، جارو هم به دمش می‌بست.» «عیدت را این‌جا کردی، نوروزت را جای دیگر کن.» زود از این جا برو بیرون. موش دیگری هم به این‌جا آمد و به همین بلا گرفتار شد. موشک دُم بریده، راهش را گرفت و رفت. در بین راه بچه‌ها او را دیدند و فریاد می‌زدند: موشک دم بریده، دمت کجا بریده. موش موشک از خجالت پا به فرار گذاشت.

 

شعر کودکانه:
خونه خاله موشه
یه لونه‌ی قشنگ بود
کجا؟ سوراخ دیوار
حیف که یه ذره تنگ بود.
خاله موشه حیاط رو
جارو می‌زد صبح تا شب
سلیقه‌اش حرف نداشت
تمیز بود و مرتب.
دمش رو با یه جارو
شکل دم شیر می‌کرد
می‌خواست بره تو خونه
جارو به در گیر می‌کرد
همسایه‌هاش می‌گفتند
مخش خرابه دربست
موش تو سوراخ نمی‌رفت
جارو به دمبش می‌بست

 

نگاره: Nasia.And (shutterstock.com)
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۵ مشارکت کننده