داستان کوتاه شوخ طبعی عبدالرحمن جامی

داستان کوتاه شوخ طبعی عبدالرحمن جامی

عبدالرحمن جامی آدم شوخ طبعی بوده است. روزی برای آزمایش خواهرزاده‌اش هاتفی، بدو می‌گوید که این قطعه شعر فردوسی را پاسخ گوید:
درختی که تلخ است وی را سرشت - وگر برنشانی به باغ بهشت
ور از جوی خلدش به هنگام آب - به ‌بیخ، انگبین ریزی و شهد ناب
سرانجام گوهر به ‌کار آورد - همان میوه‌ی تلخ بار آورد
هاتفی گفت:
اگر بیضه‌ی زاغ ظلمت سرشت - نهی زیر طاووس باغ بهشت
به هنگام آن بیضه پروردنش - ز انجیر جنت دهی ارزنش
دهی آبش از چشمه‌ی سلسبیل - بدان بیضه گر دَم دمد جبرئیل
شود عاقبت بیضه‌ی زاغ، زاغ - برد رنج بیهوده طاووس باغ
جامی به مزاح گفت: نیک گفته‌ای ولی چند جا بیضه گذاشته‌ای.

 

(بیضه گذاشتن: تخم گذاشتن. به اصطلاح امروزی تهرانی: زاییدی!)

 

نگاره: Shahmbookco.com
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۷ مشارکت کننده