داستان کوتاه خرش از پل گذشت

داستان کوتاه خرش از پل گذشت

در زمان ناصرالدین شاه قاجار پیرمردی اهل حنیفقان، کنار رودخانه موردکی آسیاب آبی داشت که با آسیاب کردن گندم روزگار خوبی را می‌گذراند. پیرمرد یک گاو، ۸ گوسفند و ۴۰ درخت خرما و تعدادی مرغ داشت که در آن زمان وضع مالی خوبی بود.
روزی دزدی سوار خر خود بود که چند شتر و چند کیسه طلا را دزدیده بود و برای فرار از دست سربازان شاه به کلبه‌ی پیرمرد رسید. دزد به پیرمرد گفت: می‌خواهم از رودخانه گذر کنم و اگر تو برای من یک پل درست کنی یک کیسه طلا به تو می‌دهم.
پیرمرد که چشمش به کیسه‌ی طلا افتاد به رویاهایش فکر کرد که با فروختن طلاها خانه‌ی بزرگی در شهر می‌خرد و ثروتمند زندگی می‌کند. برای همین قبول کرد.
از فردای آن روز پیرمرد شروع به ساختن پل کرد. درختان خرمای خود را برید تا برای ساختن ستون‌های پل از آن‌ها استفاده کند. روزها تا دیر وقت، سخت کار می‌کرد و پیش خود می‌گفت دیگر به  کلبه و آسیاب و حیوانات خود نیاز ندارم. پس هر روز حیوانات خود را می‌کشت و غذاهای خوب برای خود و دزد درست می‌کرد. حتی در ساختن پل از چوب‌های کلبه و آسیاب خود استفاده می‌کرد. طوری که بعد از گذشت یک هفته از ساختن پل؛ دیگر نه کلبه‌ای برای خود جا گذاشت نه آسیابی.
به دزد گفت: پل تمام شد و تو می‌توانی از روی پل رد بشی.
دزد به پیرمرد گفت: من اول شترهای خود را از روی پل رد می‌کنم که از محکم بودن پل مطمئن بشوم و ببینم که به من و خرم که کیسه‌های طلا بار دارد آسیب نزند.
پیرمرد که از محکم بودن پل مطمئن بود به دزد گفت: تو بعد از گذشتن شترها خودت نیز از روی پل رد شو که خوب خاطر جمع بشوی و بعد کیسه‌ی طلا را به من بده.
دزد بلافاصله همین کار را کرد و به پیرمرد گفت: وقتی با خرم از روی پل رد شدیم، تو بیا آن طرف پل و کیسه‌ی طلا را ازمن بگیر.
پیرمرد قبول کرد و همان‌طور که دزد نقشه در سر کشیده بود اتفاق افتاد. وقتی در آخر دزد با خر خود به آن طرف پل رسید، پل را به آتش کشید و پیرمرد این سوی پل تنهای تنها ماند. وقتی سربازان پیرمرد را به جرم همکاری با دزد نزد شاه بردند، ناصرالدین شاه از پیرمرد پرسید: جریان را تعریف کن!
پیرمرد نگاهی به او کرد و گفت: همه چی خوب پیش می‌رفت. فقط نمی‌دانم چرا وقتی خرش از پل گذشت، شدم تنهای تنهای تنها!
ضرب المثل خرش از پل گذشت از همین جا شروع شد.
توی زندگیت حواست باشه خر چه کسی رو از پل رد می‌کنی.

 

برگرفته از کتاب دزدان قاجار
نگاره: Takis Moraitis (gallery.gr)
گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۷ مشارکت کننده