در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ح» را میخوانید.
حاجی حاجی مکه.
حاجی ما هم شریکیم. (معنی: این ضرب المثل دربارهی کسانی بهکار میرود که بخواهند خود را با گروهی شریک کنند و از منافع شریک شدن بهرهی فراوانی ببرند. همچنین این ضرب المثل دربارهی کسانی بهکار برده میشود که بدون زحمت و با فریب کوشش میکنند از نتیجهی کار دیگران بهرهبرداری کنند. (داستان کوتاه حاجی ما هم شریکیم))
حاشا و کلّا.
حاضر به جنگ باش اگر صلاحت آرزوست.
حافظه ساعت زندگی است.
حتی در جهنم انسان میتواند رفیقی برای خود پیدا کند.
حتی سختترین زمستانها هم از بهار میرنجند.
حتی گاو با دم خود از خود دفاع میکند.
حتی گنج پادشاه پایان مییابد.
حتی مرغ کور هم گهگاهی دانهای پیدا میکند.
حرف باد هواست.
حرف بد تا آخر با آدمه.
حرف تو دهن کسی گذاشتن.
حرف حساب جواب ندارد.
حرف حق آب را نگه میدارد.
حرف حق تلخ است.
حرف حق شمشیری است برنده.
حرف خودت و کجا شنیدی، اونجا که حرف مردم و شنیدی.
حرف دهنت را بفهم.
حرف راست را باید از بچه شنید. (معنی: بچهها نهادی پاک و دستنخورده دارند و دروغ و ریا را نمیشناسند، از همین روی هر چه میگویند راست و از ته دل است.)
حرف راست را باید اول مزه مزه کرد، بعد زد.
حرف راست قسم نمیخواهد.
حرف گل انداختن.
حرف مرد یکی است. (معنی: اگر سرش برود، زیر قولش نمیزند. مرد یا جوانمرد کسی است که حرف خود را عوض نکند و روی حرفی که زده بایستد و به قول خود پایدار و پایبند باشد. هرچند این ضرب المثل کاربرد دیگری هم دارد؛ برخی آدمهای لجباز که دیدگاهها و سخنان نادرستی دارند و غرورشان اجازه نمیدهد که از سخن و دیدگاه نادرستشان چشمپوشی کنند، این ضرب المثل را بهکار برده و میگویند: از حرفی که زدهام برنخواهم گشت! حرف مرد یکیست! (داستان کوتاه حرف مرد یکی است))
حرف مردم تمامی ندارد.
حرف مفت، کفشت جفت.
حرف مفت زدن. (معنی: زمانی که شخصی حرفهای بیمعنی، بیارزش و بهدرد نخور میزند میگوییم حرف مفت میزند. همچنین حرف زدن کاریست که برای آن پولی پرداخت نمیشود و چون حرف زدن مفت است، بسیاری آن را به درستی بهکارگیری نمیکنند. (داستان کوتاه حرف مفت زدن))
حرف، حرف میاره، آسمان برف میاره.
حرف، حرف میآورد.
حرفایی که میزنه از دهنش گندهتره.
حرفهای بند تنبونی. (معنی: این ضرب المثل برای نشان دادن حرف بیربط و بیارزش بهکار برده میشود. (داستان کوتاه حرفهای بند تنبونی))
حرمت امامزاده با متوالی است.
حساب به دینار، بخشش به خروار. (معنی: در زمان بخشش دقت و حسابگری وجود ندارد، ولی در حساب و کتاب باید دقیق بود و حتی یک دینار را حساب کرد. این ضرب المثل زمانی کاربرد دارد که آدم توانگر با آنکه حساب و کتاب مال خود را دارد، ولی در زمان مناسب هم بیحساب بخشش میکند و این از دیدگاه کسانی که قصد سودجویی از او را دارند، خوش نمیآید. (داستان کوتاه حساب به دینار بخشش به خروار))
حساب حسابه، کاکا برادر.
حساب سر انگشتی.
حسد پیر نمیشود.
حسد عمیقتر از کک میگزد.
حسد وفاداری را نمیشناسد.
حسرت به دل کچل خدیجه، مُردم ندیدم نوه و نتیجه.
حُسن خدا داده را حاجت مشاطه نیست.
حسنی به مکتب نمیرفت - وقتی میرفت جمعه میرفت.
حسود کور است.
حسود هرگز نیاسود.
حق بالاتر از قانون است.
حق به حقدار میرسد.
حق شناسی بار سنگینی است.
حق گرفتنیه نه نشستنی (یا حق گرفتنیه نه دادنی).
حقیقت بهتر از طلاست.
حقیقت سنگین است لذا عدهای معدود حاضرند آن را حمل کنند.
حکایت اصغر غده است. (معنی: مردی بود که روی پیشانیش غدهی بزرگی داشت. غدهای که ظاهر زشتی به او بخشیده بود، بهگونهای که همه او را میشناختند و به او «اصغر غده» میگفتند. این ماجرا آنقدر او را آزار داد که بالاخره تصمیمش را گرفت و پیش پزشک رفت تا این غده را از صورتش بردارد. اصغر آقا که از پیش جراح بازگشت فکر میکرد که مشکلش حل شده و دیگر لقبش از بین میرود. ولی نمیدانست که مردم از این به بعد او را «اصغر بیغده» صدا خواهند کرد. این ضرب المثل زمانی بهکار گرفته میشود که بخواهند بگویند، بهخاطر حرف مردم نباید کاری کرد و هر کاری کنی مردم حرف خودشان را خواهند زد. و هر وقت بخواهند بگویند که از تمسخر مردم ناراحت نشوید، میگویند: «حکایت اصغر غده است.»)
حکایت موش و قالب پنیر. (یا حکایت موش است و قالب پنیر.) (معنی: این ضرب المثل زمانی بهکار برده میشود که دو نفر برای حل مشکلی یا رفع اختلافی، نزد کسی بروند که بر خلاف انتظار، آن شخص نه تنها مشکلی را حل نکند، بلکه گرفتاری جدیدی هم به گرفتاری آنها اضافه کند. (داستان کوتاه حکایت موش و قالب پنیر))
حکمت برده، بلاهت است.
حکمت سبکترین بار سفر است.
حکیم بری دوا میده، ملا بری دعا میده.
حکیمان دیر دیر خورند و عابدان نیم سیر.
حکیمی که با جهان درافتد، توقع عزت ندارد.
حلالزاده به داییش میرود.
حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی.
حلوای عزا را هم زدن.
حماقت افراد، شهامت گدا را زیاد میکند.
حمام زنانه.
حمومک مورچه داره - بشین و پاشو خنده داره.
حناش رنگ ندارد.
حیا را خورده، آبرو را قی کرده.
حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی.
حیف از کسی که رنج کشد بهر ناکسی.
حیف است اوقات که صرف بطالت گذرد.
گردآوری: فرتورچین