ضرب‌المثل‌های فارسی: حرف ن

ضرب‌المثل‌های فارسی: حرف ن

در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیده‌ای از ضرب‌المثل‌های فارسی با «حرف ن» را می‌خوانید.


نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. (سعدی) (معنی: بدون زحمت چیزی به‌دست نمی‌آید. آدمی بدون پشتکار و کوشش، موفقیتی به‌دست نمی‌آورد. (داستان کوتاه نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود))
ناخوانده به خانه‌ی خدا نتوان رفت.

نادان را به از خاموشی نیست.
نادر هم رفت و برنگشت.
(معنی: نادرشاه افشار در فرهنگ عامه، نماد و نشانه‌ی قدرت و اقتدار است. نادرشاه در زمان حیات خود تمام دشمنان خود را شکست داد و با هوش بالای نظامی خود در تمام جنگ‌ها پیروز شد. این ضرب المثل به شب آخر زندگی نادرشاه برمی‌گردد و هنگامی که او با چند نفر از سرداران خود دچار مشکل شد و به آنان گفت: اکنون می‌روم تا بخواهم، اما صبح برمی‌گردم و با شما برخورد می‌کنم. اگرچه نادر صبح برنگشت. چرا که همان شب و همان سرداران در توطئه‌ای به چادر او ریختند و او را کشتند. این ضرب المثل زمانی به‌کار برده می‌شود که کسی به توانایی‌ها و قدرت خود بسیار اطمینان دارد و بخواهند به او هشدار بدهند که همیشه، همه چیز آن طوری که انتظار داری پیش نمی‌رود.)

ناز شست گرفت.
ناز عروس به جهازه.
نازک نارنجی است.
نازکش داری ناز کن، نداری پاهات و رو به قبله دراز کن.
نام در کرده است.
نام نیکو را بزرگان عمر ثانی گفته‌اند.
نان این‌جا، آب این‌جا، کجا بروم بهتر از این‌جا؟
(معنی: این ضرب المثل درباره‌ی کسانی به‌کار می‌رود که به‌دنبال راحت‌طلبی هستند و به خود هیچ زحمتی نمی‌دهند و کوششی نمی‌کنند. (داستان کوتاه نان اینجا، آب اینجا، کجا بروم بهتر از اینجا))
نان بدو، آب بدو، تو به دنبالش بدو.
نان به نرخ روز خوردن.
(معنی: مطابق با اوضاع و شرایط پیش رفتن. تغییر موضع و موقعیت با شرایط روز. این ضرب المثل درباره‌ی کسانی کاربرد دارد که تنها به سود و منفعت خودشان می‌اندیشند و همانند آفتاب‌پرست هستند و برای سود و منفعت‌شان رنگ عوض می‌کنند.)
نان به هم قرض دادن.
نان به همه کس بده، اما نان همه کس مخور.
نان جو نه رویه دارد نه آستر.
نان خودت را می خوری، چرا حرف مردم را می‌زنی.
نان خودت و می‌خوری، حلیم حاج عباس و هم می‌زنی؟
نان خودش هم از گلویش پایین نمی‌رود.
(معنی: این ضرب المثل درباره‌ی آدم‌های آزمندی به‌کار برده می‌شود كه راضی به خرج کردن اندکی از پول و دارایی خود نیستند. (داستان کوتاه نان خودش هم از گلویش پایین نمی‌رود))

نان خونه‌ی رئیسه، سگش هم همراهشه.
نان در خون زدن و خوردن.
نان را باید جوید توی دهنش گذاشت.
نان را به اشتهای مردم نمی‌شود خورد.
نان کسی را آجر کردن.
نان گدایی رو گاو خورد، دیگه به کار نرفت.
نان نامردی توی شکم مرد نمی‌ماند.
نان ندارد بخورد پیاز می‌خورد که اشتهایش باز شود.
نانت را با آب بخور، منت آبدوغ مکش.
نانش بده، نامش مپرس.
(معنی: هنگام نیکوکاری و یاری نیازمندان، نباید از کیش و آیین و دیگر باورهای او پرسید. می‌گویند شیخ ابوالحسن خرقانی از بزرگ‌ترین عارفان تاریخ تصوف ایران، بر سردر خانقاه خود چنین نوشته بود: هر که در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آن‌کس که به درگاه باریتعالی به‌جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد. این جمله بدین معنی‌ست که: ما که باشیم برای بنده‌ای که در پیشگاه خداوند، آن‌قدر بزرگ است که به او فرصت زیستن داده، برای رزق و روزیش تعیین تکلیف کنیم؟ ما نباید به هنگام کمک به دیگران به باورهای او کار داشته باشیم.)
نانش توی روغن است.

نانش را پشت شیشه می‌ماله.
نون بده، فرمون بده.
نون نکش آب لوله‌کش.
نبرد رگی تا نخواهد خدای. (مصرع نخست: اگر تیغ عالم بجنبد ز جای.) (نظامی)
نتق نکشیدن.
نخود توی شله زرد.
نخود هر آش.
نخودچی توی جیبم می‌کنی، اون وقت سرم را می‌شکنی؟
نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم.
ندید بدید وقتی بدید به خود برید.
نذر می‌کنم واسه‌ی سرم، خودم می‌خورم و پسرم.
نردبان پله پله.
نردبان دزدها.
نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت - هر طفل نی سوار کند تازیانه‌اش. (صائب تبریزی)
نرود میخ آهنین در سنگ.
(معنی: این ضرب المثل درباره‌ی کسانی به‌کار می‌رود که هیچ نصیحتی را از دیگران نمی‌پذیرند و همیشه کاری را که می‌خواهند انجام می‌دهند، حتی اگر آن کار اشتباه باشد. این افراد ممکن است ساعت‌ها به نصیحت‌های شما گوش دهند، ولی در پایان به‌جای این‌که نظرشان تغییر کرده باشد، باز حرف و عمل خود را درست‌تر از حرف دیگران می‌دانند. آنان پذیرای پند هیچ کس نیستند و به اصطلاح سری از جنس سنگ دارند که به هیچ طریقی نمی‌توان در آن نفوذ کرد. (داستان کوتاه نرود میخ آهنین در سنگ))
نزده می‌رقصه.
نزدیک شتر نخواب تا خواب آشفته نبینی.
نزن در کسی را، تا نزنند درت را.
نسیه نسیه، آخر به دعوا نسیه.
نشاشیدی شب درازه.
نشسته پاکه.
نطفش کور شد.
نعل وارونه زدن. (یا نعل وارونه می‌زند.)
(معنی: با فریب و نیرنگ، کسی را گمراه ساختن. این ضرب المثل برای کسانی به‌کار گرفته می‌شود که همیشه به‌دنبال نقشه کشیدن برای دور کردن ذهن‌ها از خطای خویش هستند. همچنین این مثل برای آدم‌های منافق، خطاکار و دشمنان به‌کار برده می‌شود، زیرا کسی که کار خطایی انجام نداده باشد، هرگز در پی گمراه کردن دیگران نمی‌رود. (داستان کوتاه نعل وارونه زدن))
نغمه‌ی مخالفت سرداد.

نفس ارباب بهتر از نواله آرد جو است.
نفسش از جای گرم در میاد.
نفسش حَقّه.
نفوس بد زدن.
نقد را عشق است.
نقره‌داغ کردن.
نقش بازی می‌کند.
نقش بر آب است.
نقل محافل شده است.
نک و نال می‌کند.
نکرده کار را نبرند به کار.
نگاه به دست ننه کن، مثل ننه غربیله کن.
نگو تا نشنوی.
نم پس ندادن.
نماز جعفر طیار می‌خواند.
نمردیم و دیدیم.
نمک به حرام است.
نمک به زخم پاشیدن.
نمک خوردن و نمکدان شکستن.
نمک‌گیر شدن.
(معنی: نان و نمک کسی را خورده و مدیون او بودن. مورد لطف کسی قرار گرفتن و در نتیجه قدردان و سپاسگزار وی بودن. هنگامی که کسی به شخصی مدیون می‌شود یا به دلیل محبتی که دیده، نمی‌خواهد کار ناشایستی در حق او انجام دهد، این ضرب المثل را به‌کار می‌برد و می‌گوید: نمک‌گیر اوست. (داستان کوتاه عاقبت یک دزد نمک‌شناس))
نمی‌شود به آب بزنی و کف پایت هم تر نشود.

ننه سنگ نیم منه.
نو دیده، قبا دیده.
نو که اومد به بازار، کهنه می‌شه دل‌آزار.
نوبرش را آورده.
نوری خونه است؟ گفتند: علاوه بر نوری دخترش هم خونه است. گفت: نور علی نور.
نوشابه برای خود باز کردن.
نوش‌دارو بعد از مرگ سهراب.
(معنی: هرگاه کسی بر اثر نادانی، کار نادرستی انجام داده و در پی آن باشد تا کار نادرستش را جبران کند؛ ولی کار از کار گذشته باشد این ضرب المثل به‌کار برده می‌شود. این مثل از داستان رستم و سهراب در شاهنامه‎‌ی فردوسی گرفته شده است. در داستان شاهنامه رستم بی‌خبر از این‌که حریف روبه‌روی او، سهراب فرزند اوست، وی را دشمن می‎پندارد و خنجر زهرآگین خود بر پیکر سهراب می‎زند. سپس پی به حقیقت می‎برد و برای پیشگیری از مرگ سهراب درخواست نوش‎دارو می‌کند، ولی نوش‎دارو زمانی به‌دستش می‎رسد که کار از کار گذشته و سهراب جان سپرده است.)
نوکر باب، شش ماه چاقه، شش ماه لاغر.
نوکر بی‌جیره و مواجب تاج سر آقاست.
نه از من جو، نه از تو دو، بخور کاهی برو راهی.
نه آب نه آبادانی، نه گلبانگ مسلمانی.
نه آفتاب از این گرم‌تر می‌شود، نه غلام از این سیاه‌تر.
نه بباره نه به داره، اسمش خاله موندگاره.
نه بر مرده، بر زنده باید گریست. (مصرع نخست: گر این تیر از ترکش رستمی است.) (فردوسی)
نه به اون خمیری، نه به این فطیری.
نه به اون شوری شوری، نه به این بی‌نمکی.
نه به داره نه به باره.
نه بیل و سه پایه، پلو می‌خوره تو سایه.
نه پسر دنیاییم، نه دختر آخرت.
نه پشت دارم نه مشت.
نه پیر را برای خر خریدن بفرست، نه جوان را برای زن گرفتن.
نه چک زدیم نه چونه، عروس اومد تو خونه.
نه چندان بخور کز دهانت برآید - نه چندان که از ضعف جانت برآید. (سعدی)
نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند. (سعدی)
نه خانی اومده نه خانی رفته.
(معنی: این ضرب‌المثل را کسی می‌گوید که قبلا تعهد داده ‌بود، کاری را انجام بدهد و بعدا پشیمان شده است. او با گفتن: «نه خانی آمده و نه خانی رفته»، می‌خواهد به دیگران بفهماند که: «من اصلا اهل این کار نیستم؛ دست از سرم بردارید.» (داستان کوتاه نه خانی آمده نه خانی رفته))
نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد.
نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم - الهی بخت برگردد از این طالع که من دارم.
نه دزد باش، نه دزد زده.
نه راه پس دارم، نه راه پیش.
نه سر پیازم، نه ته پیاز.
نه سر کرباسم، نه ته کرباس.
نه سرم را بشکن، نه گردو توی دومنم کن.
نه سیخ بسوزه نه کباب. (مصرع نخست: کاری بکن بهر ثواب.)
(معنی: این ضرب المثل اشاره به این دارد که هر کاری را باید درست و در سر وقتش انجام داد وگرنه به کیفیت مد نظر نمی‌رسد و دیگر کارآیی خاصی نخواهد داشت. همچنین این ضرب المثل برای رعایت میانه‌روی و اعتدال در کارها به‌کار می‌رود. بسیاری از ما در بعضی از کارهای روزمره‌ی زندگی خودمان دچار افراط یا تفریط می‌شویم. به‌گونه‌ای که گاهی چنان در کاری زیاده‌روی می‌کنیم که نتیجه و ارزش آن کار به‌شدت پایین می‌آید و یا چنان آن را ساده و بیهوده می‌گیریم که اصلا آن کار را انجام نمی‌دهیم. (داستان کوتاه نه سیخ بسوزه، نه کباب))
نه شیر شتر نه دیدار عرب. (معنی: این ضرب المثل را زمانی به‌کار می‌برند که فردی به طمع سودی به‌دنبال کاری برود. ولی سودی که به‌دست نمی‌آورد هیچ، بلکه چیزی را هم از دست می‌دهد و ترجیح می‌دهد دیگر به‌دنبال آن کار نرود. (داستان کوتاه نه شیر شتر نه دیدار عرب))

نه عجب گر فرو رود نَفَسَش - عندلیبی غُراب هم‌ قفسش. (سعدی)
نه عروس دنیا، نه داماد آخرت.
نه قم خوبه نه کاشون، لعنت به هر دوتاشون.
نه كور می‌كند، نه شفا می‌دهد.
(معنی: این ضرب المثل زمانی به‌کار برده می‌شود که بخواهند بی‌اثر بودن كاری یا رفتاری را نشان دهند. (داستان کوتاه نه كور می‌كند، نه شفا می‌دهد))
نه گذاشت نه ورداشت.

نه مال دارم دیوان ببرند، نه ایمان دارم شیطان ببرد.
نه مرا در آب می‌بیند نه قره بیگ را در دشت.
نه ناخوشیش به ناخوشی آدم می‌بره، نه غذایش به غذای آدمیزاد.
(معنی: این ضرب المثل برای کسی کاربرد دارد که رفتار و اخلاقش با دیگران تفاوت داشته باشد. (داستان کوتاه نه ناخوشیش به ناخوشی آدم می‌بره، نه غذایش به غذای آدمیزاد))
نه نماز شبگیر کن، نه آب توی شیر کن.

نه نر نر است، نه ماده ماده. (معنی: این ضرب المثل کنایه از افرادی است که نمی‌خواهند جواب قاطع و روشنی به کسی بدهند. (داستان کوتاه نه نر نر است، نه ماده ماده))
نه هر آرزو آید آسان به دست.
نه هر که به قامت مهتر، به قیمت بهتر.
نه هر که سر بتراشد قلندری داند. (مصرع نخست: هزار نکته باریک‌تر ز مو این‌جاست). (حافظ)
نی به نوک دماغش نمی‌رسد.
نیش عقرب نه از ره کین است - اقتضای طبیعتش این است.
(معنی: کسی یا چیزی که ذاتی و بی‌غرض و بدون اختیار آزاردهنده و ناراحت‌کننده و مشکل‌آفرین و در ضمن تغییرناپذیر باشد. این ضرب المثل درباره‌ی کسانی کاربرد دارد كه با رفتارشان به دیگران آسیب می‌رسانند، اما نیت بدی ندارند. (داستان کوتاه نیش عقرب نه از ره کین است))
نیکی و پرسش؟
نیم طبیب خطر جان، نیم فقیه خطر ایمان.

 

گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۱۷ مشارکت کننده