در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف غ» را میخوانید. همچون غزل خداحافظی خواندن. غفلت موجب پشیمانی است. غوره نشده مویز شده است. غیرت بیبصیرت، آتشی است بینور.
در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ع» را میخوانید. همچون عاشق بیپول، باید شبدر بچیند. عاقل گوشت میخوره، بیعقل بادنجان. عالم شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل.
در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ظ» را میخوانید. همچون ظالم پای دیوار خود را میکند. ظالم همیشه خانه خراب است. ظلم ظالم بر سر اولاد ظالم میرود. ظلمتی مانند نادانی نیست.
در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ط» را میخوانید. همچون طاقچه بالا گذاشتن. طبیب بیمروت، خلق را رنجور میخواهد. طبیعت با کم، قناعت میکند. طلایی که پاکه، چه منتش به خاکه.
در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ض» را میخوانید. همچون ضرب المثلهای کهن، فرزندان حقیقتاند. ضرر به مال به خورد، نه به جان. ضرر کارکن، کار نکردن است.
در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ص» را میخوانید. همچون صابون به دل مالیدن. صبر کوتاه خدا سی سال است. صد پتک زرگر، یک پتک آهنگر. صد تا چاقو بسازد، یکیش دسته ندارد.
در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ش» را میخوانید. همچون شاهنامه آخرش خوش است. شب دراز است و قلندر بیدار. شتر با بارش گم میشود. شریک دزد و رفیق قافله.
در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف س» را میخوانید. همچون سال به سال دریغ از پارسال. سایهی کسی را با تیر زدن. سبزی کسی را پاک کردن. سبک سنگین کردن. سبیل کسی را چرب کردن.
در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ژ» را میخوانید. همچون ژاکت به تن کسی بافتن. ژاله به دور لاله میگردد، می به دور پیاله. ژنده پوش، از دلها فراموش. ژولیده مو، ژولیده خوست.
در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ز» را میخوانید. همچون ز آتشت نشدم گرم و دود کورم کرد. ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا. زاغسیاه کسی را چوب زدن. زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است.