نام‌نامه: نام‌های پسرانه - حرف ک

نام‌نامه: نام‌های پسرانه - حرف ک

در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیده‌ای از بهترین و زیباترین نام‌های پسرانه با «حرف ک» گردآوری شده است.
نام - زبان - لاتین‌نویسی - معنی
کابی - فارسی - kabi - معرب منسوب به کاوه آهنگر
کاد - عبری - kad - نام پسر حضرت یعقوب (ع)
کارانوس - یونانی - karanus - از سرداران سپاه اسکندر مقدونی
کاردار - فارسی - kardar - وزیر پادشاه، حاکم، نام پسر بهرام گور پادشاه ساسانی
کارل - فرنگی - karl - زورمند، مؤثر
کارِن - فارسی - karen - جنگجو، نام سردار لشکر مهرداد شاهزاده‌ی اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد.
کارَنگ - فارسی - karang - زبان‌آور
کاروَند - فارسی - karvand - از نام‌های ایرانی
کارینا - فارسی - karina - چهارمین مملکت از ممالک تابعه‌ی قوم پارت که توسط ولات اداره می شدند، شاید به منطقه‌ی نهاوند گفته می‌شده است.
کاظِم - عربی - kazem - بردبار، فرو برنده‌ی خشم، لقب امام هفتم شیعیان (ع)
کافور - سانسکریت - kafur - معرب از سانسکریت، از شخصیت‌های شاهنامه، نام فرمانروای تورانی شهر بیداد
کافی‌الدین - عربی - kafioddin - لایق و کارآمد در دین
کاکُلَه - فارسی - kakola - نام گونه‌ای گیاه، از شخصیت‌های شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرزندان تور
کاکو - فارسی - kaku - از شخصیت‌های شاهنامه، نام دلاوری تازی نبیره‌ی ضحاک
کاکی - فارسی - kaki - نام پدر ماکان دیلمی
کالو - فارسی - kalu - از شخصیت‌های شاهنامه، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
کامبَخش - فارسی - kambaxš - برآورنده‌ی آرزوها، به وصال‌رساننده
کامبوزیا - فارسی - kambuziya - گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کورش پادشاه هخامنشی
کامبیز - فارسی - kambiz - گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کورش پادشاه هخامنشی
کامجو - فارسی - kamju - آن‌که به دنبال عیش و خوشی است.
کامدین - فارسی - kamdin - خواسته‌ی دین، نام یکی از کاتبان اوستا
کامران - فارسی - kamran - آن‌که در هر کاری موفق است، مسلط
کامرَوا - فارسی - kamrava - آن‌که به آرزویش رسیده است، موفق
کامروز - فارسی - kamruz - ویژگی آن‌که روزگار به میل و اراده‌ی اوست، خوشبخت
کامکار - فارسی - kamkar - کامروا، موفق
کامِل - عربی - kamel - بی‌عیب، بی‌نقص
کاموس - فارسی - kamus - از شخصیت‌های شاهنامه، نام پهلوان کوشانی در سپاه افراسیاب تورانی
کامیاب - فارسی - kamyab - آن‌که به آرزویش رسیده باشد، پیروز
کامیار - فارسی - kamyar - کامیاب، با شادی و خوشحالی
کامین - فارسی - kamin - کام (آرزو، اراده، لذت، توانایی) + ین (پسوند نسبت)، آرزومند، صاحب اراده و قصد، توانا
کاوش - فارسی - kavo(e)š - جستجو، بررسی، تحقیق
کاووس - فارسی - kavus - کیکاووس، از شخصیت‌های شاهنامه، نام پسر کِی‌قباد پادشاه کیانی
کاوه - اوستایی، پهلوی - kave - نام آهنگری ایرانی در زمان ضحاک و بر پا دارنده‌ی پرچم ایران (درفش کاویانی) و رهبر قیام علیه ضحاک ماردوش
کاویان - فارسی - kav(i)yan - پرچم کاوه که به درفش کاویانی معروف است.
کَبوده - فارسی - kabude - از شخصیت‌های شاهنامه، نام چوپان افراسیاب تورانی
کَتماره - فارسی - katmare - از شخصیت‌های شاهنامه، نام دلاور ایرانی در سپاه رستم پهلوان شاهنامه
کَدمان - فارسی - kadman - نام اصلی داریوش پادشاه هخامنشی
کَراخان - فارسی - karaxan - نام پسر بزرگ افراسیاب تورانی
کَرار - عربی - karrar - حمله‌کننده، از لقب‌های امام علی (ع)
کِرامَت - عربی - ke(a)ramat - داشتن صفات پسندیده، شرافت، سخاوت، بخشندگی، بزرگواری
کِرامَت‌الله - عربی - ke(a)ramatollah - بزرگی و بخشندگی خداوند
کَرَم - عربی - karam - بزرگواری، بخشندگی، جوانمردی، لطف
کَرَم‌الله - عربی - karamollah - بخشش و لطف خداوند
کُروخان - فارسی - koruxan - از شخصیت‌های شاهنامه، نام دلاوری تورانی فرزند ویسه در سپاه افراسیاب تورانی
کِریشنا - سانسکریت - kerišna - جاذب، از خدایان هندو، هشتمین تجسم ویشنو
کَریم - عربی - karim - بخشنده، سخاوتمند، از نام‌های خداوند
کَسری - فارسی - kasra - کسرا، معرب از فارسی خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
کَشواد - فارسی - ka(e)švad - فصیح، زبان‌آور، از شخصیت‌های شاهنامه، نام پدر گودرز
کَلاهور - فارسی - kalahur - از شخصیت‌های شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کِی‌کاووس پادشاه کیانی
کَلباد - فارسی - kalbad - از شخصیت‌های شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران پهلوان تورانی
کَلیم - عربی - kalim - هم‌سخن، سخنگو، لقب حضرت موسی (ع)
کَلیم‌الله - عربی - kalimollah - آن‌که خداوند با او سخن گفته است، لقب حضرت موسی (ع)
کَمال - عربی - kamal - آخرین حد چیزی، نهایت، بی‌عیب و نقص بودن، خردمندی، دانایی
کَمال‌الدین - عربی - kamaloddin - کامل در دین، سبب کمال دین، نام نقاش معروف ایرانی، کمال‌الدین بهزاد
کَمال‌المُلک - عربی - kamalolmolk - آن‌که موجب کمال سرزمین و ملک است، نام نقاش بزرگ ایرانی، محمد غفاری
کَمانگیر - فارسی - kamangir - کماندار، لقب آرش کماندار پهلوان نامی ایران
کَمبوجیه - فارسی - kambujiye - نام پسر کورش پادشاه هخامنشی
کُمِیل - عربی - komeyl - کامل، نام پسر زیاد از یاران امام علی (ع)، نام دعایی منسوب به کمیل پسر زیاد
کُندُر - فارسی - kondor - صمغی خوش‌بو، از شخصیت‌های شاهنامه
کُندرو - فارسی - kondro - از شخصیت‌های شاهنامه، نام پیشکار ضحاک
کَنعان - عبری - kanean - حلیم و بردبار، نام چهارمین پسر حام
کوت - فارسی - kut - از شخصیت‌های شاهنامه، نام پسر هزاره سردار رومی
کوچَک - فارسی - kučak - دارای حجم اندک، ریز، لقب اردشیر پسر شیرویه پادشاه ساسانی
کورُش - فارسی - koruš - کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدرترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نهاد.
کوروس - فارسی - kuros - کورش
کوش - فارسی - kuš - کوشش و سعی، کوش پیل دندان، برادر زاده‌ی ضحاک
کوشا - فارسی - kuša - ساعی، تلاشگر
کوشان - فارسی - kušan - کوشا، ساعی، تلاشگر
کوشیار - فارسی - kušyar - داده‌ی فرشته، از شخصیت‌های شاهنامه، نام دلاوری ایرانی درسپاه کِی‌خسرو پادشاه کیانی
کوهیار - فارسی - kuhyar - کوه‌نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان
کَهیلا - فارسی - kahila - از شخصیت‌های شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
کِی‌آرمین - فارسی - ka(e)yarmin - نام چهارمین پسر کِی‌قباد و برادر کِی‌کاووس
کیا - فارسی - kiya - پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا
کَیاجور - فارسی - kayajur - دانا، عاقل، فاضل
کیارَش - فارسی - kiyaraš - فرمانروای تابناک، از شخصیت‌های شاهنامه، نام دومین پسر کِی‌قباد پادشاه کیانی
کَیارَنگ - فارسی - kayarang - رنگ پاکیزه و لطیف
کَیازَند - فارسی - kayazand - پادشاه بزرگ و عظیم‌الشأن
کیان - فارسی - ki(e)yan - سروران، بزرگان، دومین خاندان پادشاهی از زمان تاریخ افسانه‌ای ایران
کیان‌مِهر - فارسی - ki(e)yanmehr - کیان (سرزمین یا جمع کی به معنی شاه) + مهر (محبت یا خورشید)، محبت بزرگوارانه، دوستی شاهانه، سرآمد پادشاهان، خورشید سرزمین
کیانوش - فارسی - kiyanuš - بزرگ جاویدان، نام برادر فریدون
کیاوَش - فارسی - kiyavaš - مانند پادشاه
کِی‌پَشین - فارسی - keypašin - از شخصیت‌های شاهنامه، نام یکی از پسران کِی‌قباد پادشاه کیانی
کِی‌خُسرو - اوستایی - keyxosro(w) - پادشاه بزرگ و والامقام، از شخصیت‌های شاهنامه، نام پسر سیاوش پادشاه کیانی
کِیسان - عربی - keysan - لقب مختار ثقفی
کِیسان - فارسی - keysan - مانند پادشاه، دارای منش شاهانه
کِی‌قُباد - اوستایی - keyqobad - سرور گرامی، از شخصیت‌های شاهنامه، نام نخستین پادشاه کیانی ایران از نژاد فریدون
کِی‌کاووس - اوستایی - keykavus - دارای منبع فراوان، از شخصیت‌های شاهنامه، نام دومین پادشاه کیانی، پسر کِی‌قباد
کِیوان - فارسی - keyvan - زحل، به مجاز آسمان
کَیوس - فارسی - kayus - نام پسر قباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی
کیومَرث - اوستایی - kiyumars - زنده‌ی فانی، نخستین فرمانروای جهان بر پایه‌ی روایت شاهنامه، نام نخستین پادشاه پیشدادی
کِیهان - فارسی - keyhan - جهان، دنیا، گیتی، هستی، آسمان

۵
از ۵
۱۸ مشارکت کننده