در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از بهترین و زیباترین نامهای دخترانه با «حرف آ» گردآوری شده است.
نام - زبان - لاتیننویسی - معنی
آبان - فارسی - aban - نام ماه هشتم از سال خورشیدی، نام فرشتهی نگهبان آب در آیین زرتشتی
آبانداد - فارسی - abandad - دادهی آبان، متولد شده در آبان
آباندُخت - فارسی - abandoxt - دختری که در آبان زاده شده باشد، دختر آبان، نام همسرداریوش سوم پادشاه هخامنشی
آبتاب - فارسی - abtab - دختری با چهرهی زیبا و درخشان، تابان
آبرود - فارسی - abrud - سنبل، نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوشنقش و زیباست.
آبرون - فارسی - abrun - گل همیشه بهار، شاد، سرزنده
آبسال - فارسی - absal - باغ، بستان
آبسالان - فارسی - absalan - باغها
آبشَن - فارسی - abšan - صورت دیگر آویشن، گیاهی علفی و خوشبو از خانوادهی نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آبگُل - فارسی - abgol - گلاب، مایعی خوشبو که از برگ گلها به دست میآید.
آبگون - فارسی - abgun - به رنگ آب، آبی، گل نیلوفر
آبگینه - فارسی - abgine - شیشه، آینه، ظرف شیشهای یا بلورین به ویژه جام شراب
آبنوس - فارسی - abnus - درختی هم خانوده با خرمالو که بیشتر در مناطق گرمسیری آسیا و آفریقا میروید.
آپادیپا - سانسکریت - apadipa - آتشافروز و گرمابخش، نورانی مانند خورشید
آپاما - فارسی - apama - خوش آب و رنگ، نام دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
آپگیا - سانسکریت - apgiya - وجود فرخنده، موهبت
آپگیتی - سانسکریت - apgiti - ترانه، آواز دلنشین
آپیشَن - کرمانی - apišan - آویشن، گیاهی علفی و خوشبو از خانوادهی نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آتاناز - ترکی، فارسی - atanaz - افتخار پدر، عزیز پدر
آتَر - فارسی - atar - آذر، آتش، نام فرشتهی نگهبان آتش
آتَرا - فارسی - atara - آذر، آتش، نام یکی از ماههای پاییز
آتریسا - فارسی - atrisa - آتری (تغییر یافتهی آذر، آتر، آتری) + پسوند مشابهت، آذرگون، مانند آتش، دختری با چهرهای زیبا و برافروخته
آترین - فارسی - atrin - آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژی
آترینا - فارسی - atrina - ریشهی واژهی آتری است به معنی روشنایی و درخشندگی، نام بانوی نامدار از نسل کمبوجیه فرزند کورش کبیر
آتُسا - فارسی - atosa - آتوسا
آتَشپاره - فارسی - atašpare - اخگر، شراری آتش، چابک
آتَشفام - فارسی - atašfam - به رنگ آتش، دختران سرخروی
آتَشَک - فارسی - atašak - کرم شبتاب، نام یکی از شخصیتهای داستان سمک عیار
آتَشگون - فارسی - atašgun - به رنگ آتش، ارغوانی، دختران سرخروی
آتَشه - فارسی - ataše - برق، آذرخش
آتَشی - فارسی - ataši - نام گونهای گل، همچنین نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر
آتَشیزه - فارسی - atašize - کرم شبتاب
آتَشین - فارسی - atašin - نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش
آتلاز - ترکی - atlaz - اطلس، حریر، پارچهی نرم و لطیف
آتِنا - فرنگی - atena - در اساطیر یونان، خدای اندیشه و هنر، دانش و صنعت
آتِنایا - یونانی - atenaya - آتنا، مظهر اندیشه و هنر و دانش، نام الههی یونانی، دختر زئوس خدای خدایان
آتِنه - یونانی - atene - آتنایا
آتور - اوستایی، پهلوی - atur - آتش، به باور مصریان کهن نام خدای دریا و همسر یا خواهر خدای آتش است.
آتورینا - آشوری - aturina - متحولکننده، تغییردهنده، مشتق از واژهی آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده است.
آتوسا - یونانی - atusa - آتسا، نام دختر کورش پادشاه هخامنشی
آتین - فارسی - atin - موجود شده، پیدا گردیده، به هم رسیده
آتیه - عربی - atiye - آینده
آدرینا - فارسی - adarina - آدر (آتش) + ین (پسوند نسبت) + ا (نام ساز)، آتشین، سرخرو، بانوی آتشین
آدورینا - آشوری - adurina - آدور، برگرفته شده از افسانهی گیل گمش بابلی، کمککننده، یاریدهنده
آدونیس - یونانی - adunis - آدنیس، گلی به رنگ زرد و سرخ که تنها هنگام تابش خورشید باز میشود.
آدیشه - فارسی - adiše - آتش، در گویش خراسان آتش کوچک
آدینه - فارسی - adine - روز جمعه، واپسین روز هفته
آذار - سریانی - azar - نام ماه نخست بهار سریانی
آذَر - پهلوی - azar - آتش، نام ماه نهم از سال خورشیدی، نام فرشتهی نگهبان آتش
آذَربو - فارسی - azarbu - بوتهای از تیرهی اسفناج با گلهای تکی زرد رنگ که در نواحی کویری و کنارههای آبهای شور میروید.
آذَربویه - فارسی - azarbuye - آذربو
آذَرَخش - فارسی - azaraxš - صاعقه، برق، نام نهمین روز از ماه آذر
آذَردُخت - فارسی - azardoxt - دختر آذر، دختر آتش، دختر سرخگون
آذَرشَب - فارسی - azaršab - فرشتهی نگهبان آتش که همواره در آتش است، نام آتشکدهای که گشتاسب در بلخ بنا نهاد و گنجهای خویش را در آن پنهان نمود.
آذَرشَسب - فارسی - azaršasb - کوتاه شدهی آذرگشسب، آتش جهنده، نام فرشتهی نگهبان آتش که همواره در آتش است، آتشکده
آذَرفُروز - فارسی - azarforuz - آذر افروز
آذَرَک - فارسی - azarak - شرارهی آتش، اخگر، نام دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی
آذَرگُل - فارسی - azargol - گلی سرخرنگ مانند شقایق
آذَرگون - فارسی - azargun - گلی است از دستهی شقایقها که رنگش زرد است و میانش مشکی است، به رنگ آتش
آذَرماه - فارسی - azarmah - دختری که مانند ماه زیباست و مانند آتش درخشنده
آذَرمَه - فارسی - azarmah - رئیس و بزرگ آتشها (آتشکدهها(
آذَرمینا - فارسی - azarmina - لعلگون، سرخرنگ
آذَرنوش - فارسی - azarnuš - نوش آذر، آتش مطبوع و گوارا، آتش جاویدوان، گرمای همیشگی، نام دومین آتشکده از هفت آتشکدهی بزرگ ایرانیان
آذَرهُمایون - فارسی - azarhomayun - آتش فرخنده، نام زنی از نسل سام و نریمان که در آتشکدهی سفاهان خدمت میکرد.
آذَریاس - فارسی - azaryas - صمغ سداب کوهی
آذَریون - فارسی - azaryun - به رنگ آتش، معرب آذرگون، گل آفتابگردان
آذین - فارسی - azin - آرایش، زینت، زیور
آذیندُخت - فارسی - azindoxt - دختری که وجودش موجب آرایش و ارج بستگانش است.
آرا - فارسی - ara - کوتاه شدهی آراینده، آرایشگر، زیور، زینت
آراسته - پهلوی - araste - آنکه دارای صفتهای خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است.
آرام - فارسی - aram - سکون، آسایش، مایهی آرامش
آرامدُخت - فارسی - aramdoxt - دختر آرام، دختر ساکت، دختر با وقار
آرامه - فارسی - arame - منسوب به آرام
آرامیس - یونانی - aramis - آرامش، راحتی، آرام جان، معشوقه
آرتادُخت - فارسی - artadoxt - دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس
آرتِمیس - یونانی - artemis - در اساطیر یونان، خدای شکار و خواهر دو قلوی آپولون، همچنین نام شیر زنی که فرماندهی نیروی دریایی کمبوجیه در جنگ میان ایران و یونان بود.
آرِزو - پهلوی - arezu - میل و اشتیاق برای رسیدن به مقصودی بیشتر مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه
آرشیدا - فارسی - aršida - بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان، مرکب از آر + شید + الف تأنیث، آر دارای دو معنی است: نخست: کوتاه شدهی آریایی و دیگری: مرخم آرا به معنای آراینده
آرشین - فارسی - aršin - نام یکی از زنان زمانهی پادشاهی هخامنشی، که به کاردانی مشهور بوده و به معنای دوستداشتنی نیز میباشد.
آرمتی - فارسی - armti - فروتنی، پاکی، فرشتهی محبت، فرشتهی نگهبان زمین
آرمیتا - اوستایی - armita - الههی نعمت، آرامش یافته، پارسا، پاک، فروتن
آرمینا - فارسی - armina - دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر، الههی زیبایی
آرمینه - ارمنی - armine - دختر ارمنی، منسوب به آرمین
آرنوش - فارسی - arnuš - آر (آریایی، ایرانی) + نوش (جاوید)، ایرانی و آریایی جاوید
آرنوشا - فارسی - arnuša - منسوب به آرنوش، آریایی جاویدان، ایرانی جاوید
آرنیکا - فارسی - arnika - آریایی نیکخو
آریانا - فارسی - ariyana - نامی که جغرافیدانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آریاییها داده بودند.
آریاناز - فارسی - ariyanaz - موجب فخر و مباهات نژاد آریایی، مظهر زیبایی و جمال نژاد آریایی
آریسا - فارسی - arisa - ایرسا، رنگینکمان، به ریشهی بوتهی سوسن کبود هم آریسا گویند، همچنین مرکب از آری (آریایی) + پسوند مشابهت، دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب است.
آزاددُخت - فارسی - azaddoxt - دختر آزاده، نام همسر شاپور یکم پادشاه ساسانی
آزاده - فارسی - azade - عاری از صفات ناپسند اخلاقی، رها، وارسته، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی
آزالیا - فرنگی - azaliya - گلی خوشبو که بیشتر به گونهی قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، سرخ و ارغوانی دیده میشود.
آزَرم - فارسی - azarm - شرم و حیا، مهربانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر خسرو پرویز پادشاه ساسانی
آزَرمیدُخت - فارسی - azarmidoxt - دختر با حیا، نام دختر پرویز
آزیتا - فارسی - azita - سوزنکاری کردن، نقش زدن با قلم بر روی اشیاء، زیبا
آسا - فارسی - asa - آسودن، آسایشدهنده، آراینده، نام خواهر شاپور دوم پادشاه ساسانی
آسادُخت - فارسی - asadoxt - دختر زیبا، دختر آرام، دختر با وقار
آساره - لری - asare - ستاره
آسانا - فارسی - asana - آسان و بیزحمت، دختر زیبا
آسکی - کردی - aski - آهو، کنایه از زیبایی و دلفریبی
آسمان - فارسی - as(e)man - عالم بالا، عالم فرشتگان، عالم الوهیت و قداست، فضای بالای سر ما که آبیرنگ به نظر میرسد، نام روز بیست و هفتم از هر ماه خورشیدی در ایران کهن
آسنا - اوستایی، پهلوی - asna - روشنایی درونی، سرشت مادرزادی
آسِنات - یونانی - asenat - نام همسر حضرت یوسف (ع) و دختر فوتی فارع کاهن هر آون (در مصر) بود.
آسو - کردی - asu - شفق، هنگام طلوع خورشید، افق طلایی
آسوده - فارسی - asude - راحت و آرام، ساکن، فارغ، مسرور
آسیمِن - اوستایی، پهلوی - asimen - سیمین، نقره فام، نامی برای زنان
آسیه - عربی - asiye - زن اندوهگین، ستون، نام همسر فرعون که حضرت موسی (ع) را از نیل گرفت.
آشتی - فارسی - ašti - صلح، دوستی و پیوند دوباره پس از رنجش و آزردگی
آصِفه - فارسی - asefe - مؤنث آصف، مشاور خردمند، بانوی مدبر
آغابانو - فارسی، مغولی - aqabanu - آغا (مغولی) + بانو (فارسی)، بانوی بزرگ
آفاق - عربی - afaq - افقها، عالم آسمان، روزگار، نام همسر نظامی گنجوی
آفَت - عربی - afat - بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوهگری
آفتاب - فارسی - aftab - آف (مهر، خور) + تاب (فروغ، نور)، نوری که از خورشید به زمین میتابد، کنایه از زیبایی و خیرهکنندهگی
آفَریده - فارسی - afaride - مخلوق، خلقشده
آفَرین - فارسی - afarin - تحسین، ستایش، تحنیت، مرحبا
آفرینا - فارسی - afrina - افسون، نام دختر سیامک پیشدادی
آفَریندُخت - فارسی - afarindoxt - آفرین (تحسین) + دخت (دختر)، دختر تحسینبرانگیز
آقبانو - ترکی، فارسی - aqbanu - آق (ترکی) + بانو (فارسی)، بانوی سپید، کسی که چهرهای زیبا و سفید دارد.
آگَرین - کردی - agarin - آتشین، به رنگ آتش، کنایه از آدم بسیار شجاع و پر کار است.
آلا - فارسی - ala - پروا، احتیاط
آلاله - فارسی - alale - شقایق، گلی به رنگ زرد، سفید یا سرخ که گونههای گوناگون خودرو و زینتی دارد.
آلانگوا - ترکی - alangua - آلان قوا، زیبای وحشی
آلتِنای - ترکی - altenay - زر، طلای ناب، ماه طلایی
آلتون - ترکی - altun - آلتنای، زر، طلای ناب
آلتین - ترکی - altin - آلتنای، زر، طلای ناب
آلتینگَلین - ترکی - altingalin - عروس طلایی
آلما - ترکی - alma - درخت سیب جنگلی، کنایه از زیبایی
آلماز - ترکی - almaz - الماس، از اعلام زنان
آلنوش - ارمنی - alnuš - عروس جاودانی دریا، دختر زیبا و دلربا
آلوگونه - فارسی - alugune - نام همسر اردشیر یکم پادشاه هخامنشی
آلیس - فرنگی - alis - بانوی نجیبزاده، دختر اصیل
آلین - فارسی - alin - آل (سرخ) + ین (پسوند صفت ساز)، سرخرنگ، سرخگون
آلینا - فارسی - alina - زیبا و سرخروی
آماتیس - یونانی - amatis - گونهای کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی بهکار میرود.
آمال - عربی - amal - آرزوها، خواستهها، دوستداشتنیها
آماندانا - ترکی - amandana - آماندا، در امان، در پناه تو
آمِستریس - فارسی - amestris - نام مادر اردشیر یکم پادشاه هخامنشی
آمِنه - عربی - amene - نام مادر حضرت محمد (ص)، مؤنث آمن به معنای بانوی نترس، زن دلیر، بانوی استوار
آمیتریس - اوستایی - amitris - ستاشکننده، شکرکننده، دختر داریوش سوم پادشاه هخامنشی و همسرخشایارشا
آمیتیدا - فارسی - amitida - نام دختر آستیاک، همسر کورش پادشاه هخامنشی
آمیتیس - فارسی - amitis - دختر هوخشتره پادشاه ماد
آنا - ترکی - ana - مادر
آناشید - ترکی، فارسی - anašid - آنا (ترکی، مادر) + شید (فارسی، خورشید)، مایهی دلگرمی و روشنایی زندگی مادر
آنالی - ترکی - anali - برخوردار از محبت مادر، کنایه از نور چشمی مادر
آناهیتا - اوستایی - anahita - از میان بردارندهی ناپاکی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزهای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
آناهید - فارسی - anahid - آناهیتا
آندیا - بابلی - andiya - نام همسر بابلی اردشیر یکم پادشاه هخامنشی
آنژِلا - فرنگی - anžella - فرشتهخو
آنِسه - عربی - anese - انسگیرنده، مأنوس، همنشین نیکو
آنوشا - فارسی - anuša - کیش و مذهب، دین و آیین
آنومیا - یونانی - anumiya - لالهی کوهی
آنیتا - اوستایی - anita - آراستگی، مهربانی، خوشرویی
آنیس - یونانی - anis - انیسون، مقاومت و اعتراض
آنیسا - فارسی - anisa - آن (عشق) + ی (میانوند) + سا (پسوند شباهت)، مانند عشق
آنیل - ترکی - anil - به خاطر آورده شدن، مشهور، نامی
آوا - فارسی - ava - صدایی که به آواز خوانده میشود یا از آلات موسیقی به گوش میرسد.
آوات - کردی - avat - آرزو، خواسته
آوادان - ترکی - avadan - زیبا، قشنگ
آوَنگ - فارسی - avang - نام رشتهای که خوشهی انگور و برخی میوهها را به آن میبندند، آویزان، آویخته
آوید - اوستایی - avid - دانش، خرد، عقل
آویده - فارسی - avide - مشتاق، خواهان
آویژه - فارسی - aviže - معشوق، دلبر، خاص، خالص
آویسا - فارسی - avisa - پاک و تمیز مانند آب
آویشَن - فارسی - avišan - گیاهی علفی و خوشبو از خانوادهی نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آویشه - فارسی - aviše - آویشن
آوین - فارسی - avin - آو (آب) + ین (پسوند نسبت)، به رنگ آب، مانند آب، زلال و پاک
آوین - کردی - avin - عشق
آوینا - فارسی - avina - آو (آب) + ین (نسبت) + الف (تأنیث)، دختر پاک، بانویی که مانند آب زلال است.
آهار - فارسی - ahar - گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، سرخ، نارنجی، صورتی یا دو رنگ، که گونههای گوناگون کم پَر و پُر پَر دارد.
آهَنگ - فارسی - ahang - قطعهی موسیقی، اراده، قصد
آهو - فارسی - ahu - غزال، غزاله، چشم زیبا، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار شهرت دارد.
آی - ترکی - ay - ماه، زیبارو
آیاوز - ترکی - ayuz - ماهرخ، ماهرو
آیبیبی - ترکی - aybibi - ماه بیبی، ماه بانو
آیپارا - ترکی - aypara - ماه پاره، ماه نو، هلال ماه
آیپَری - ترکی، فارسی - aypari - آی (ترکی) + پری (فارسی)، ماهپری
آیتَک - ترکی، فارسی - aytak - ماه تنها، ماه بیهمتا، زیبارو
آیتَکین - ترکی - aytakin - مانند ماه
آیتَن - ترکی، فارسی - aytan - آی (ترکی) + تن (فارسی)، مهوش، مهپیکر
آیدا - ترکی - ayda - شاد، خوش، گیاهی که کنار آب میروید.
آیدَک - ترکی - aydak - آیتک، مانند ماه، مهوش
آیدَنگ - ترکی - aydang - مهتاب
آیرین - کردی - ayrin - آتشین
آیسا - ترکی، فارسی - aysa - آی (ترکی) + سا (فارسی)، زیبا، مانند ماه
آیسان - ترکی، فارسی - aysan - آی (ترکی) + سان (فارسی)، زیبا، مانند ماه
آیسانا - ترکی، فارسی - aysana - آی (ترکی) + سانا (فارسی)، زیبا، مانند ماه
آیسِل - ترکی - aysel - ماه شفاف، زیبا و درخشان مانند ماه
آیسو - ترکی - aysu - آی (ماه) + سو (آب)، ماه و آب، با طراوت و درخشنده، آب زلال
آیسودا - ترکی - aysuda - ماه در آب، تلالؤ نور ماه در آب
آیسونا - ترکمنی - aysuna - مرغابی ماهگونه، اردک وحشی چون ماه
آیشین - ترکی - ayšin - مانند ماه، شبیه ماه، زیبا
آیگُل - ترکی، فارسی - aygol - آی (ترکی) + گل (فارسی)، درخشان مانند ماه و زیبا مانند گل
آیگوزَل - ترکی - ayguzal - ماه زیبا
آیگین - ترکی، فارسی - aygin - آی (ماه) + گین (پسوند شباهت)، مانند ماه، دارندهی روی چون ماه
آیلا - ترکی - ayla - هالهی دور ماه
آیلار - ترکی - aylar - زیبا و پاک، جمع ماه، ماهها
آیلِما - ترکی - aylema - تابش ماه
آیلی - ترکی - ayli - مهتاب
آیلین - ترکی - aylin - هالهی ماه، اطراف ماه
آینا - ترکمنی - ayna - آینه، آبگینه، شیشه، بانوی سپید چهره
آیناز - ترکی، فارسی - aynaz - آی (ترکی) + ناز (فارسی)، موجب فخر ماه
آینِشان - ترکی، فارسی - aynešan - آی (ترکی) + نشان (فارسی)، دارای نشان ماه
آینور - ترکی، عربی - aynur - نور ماه، نورانی مانند ماه، روشنایی ماه
آیه - عربی - ayeh - هر یک از پارههای مشخص سورههای قرآن و دیگر کتابهای آسمانی، نشانه
آییژ - فارسی - ayiž - شراره، شرارهی آتش
آیینه - فارسی - ayine - شیشهی تصویرنما، آبگینه، نام دختر خسرو پرویز پادشاه ساسانی
نامنامه: نامهای دخترانه - حرف آ
۵
از ۵
۱۱ مشارکت کننده