در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف گ» را میخوانید.
گابمه و آبمه و نوبت آسیابمه.
گاوِ نُه من شیر.
گاو پیشانی سفید.
گاو ما شیر نمیده، ماشالله به شاشش.
گاوان و خران بار بردار - به ز آدمیان مردم آزار. (سعدی)
گاوش زاییده.
گاه باشد که کودکی نادان - به غلط بر هدف زند تیری. (سعدی)
گاهی به ادا، گاهی به اصول، گاهی به خدا، گاهی به رسول.
گاهی روزها بلندترند و گاه شبها.
گدا به گدا، رحمت به خدا.
گدا چشم دیدن گدای دیگه را نداره.
گدا را اگر رو بدی صاحبخانه میشه.
گدای نیک فرجام به از پادشاه بد فرجام.
گدایی کار بیمایه است.
گذر پوست به دباغخانه میافتد.
گر بُری گوش و گر زنی دُمبم - بنده از جای خود نمیجُنبم. (عبید زاکانی)
گر به دولت برسی مست نگردی مردی - گر به ذلت برسی پست نگردی مردی. (یعقوب لیث صفاری)
گر تو بهتر میزنی بستان بزن.
گر تو قرآن بدین نمط خوانی - ببری رونق مسلمانی. (سعدی)
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را. (مصرع نخست: در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند.) (حافظ)
گر جمله کائنات کافر گردند - بر دامن کبریاش ننشیند گرد. (خواجه عبدالله انصاری)
گر حکم شود که مست گیرند - در شهر هر آن که هست گیرند.
گر در همه شهر یک سر نیشتر است - در پای کسی رود که درویشتر است. (سعدی)
گر در یمنی چو با منی پیش منی - ور پیش منی چو بیمنی در یمنی. (ابوسعید ابوالخیر)
گر زمین و زمان به هم دوزی - ندهندت زیاده از روزی.
گر صبر کنی، ز غوره حلوا سازی.
گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه چیست؟
گر نباشد گنده خر، وای به حال گنده فروش.
گربه برای رضای خدا موش نمیگیرد.
گربه دستش به گوشت نمیرسه، میگه: بو میده.
گربه را اگر در اتاق حبس کنی، پنجه به رویت میکشد.
گربه را باید دم حجله کُشت.
گربه را گفتند: گهت درمونه، خاک پاشید روش.
گربه رقصاندن.
گربه روغن میخوره، بیبی دهن من و بو میکنه.
گربه شب سموره.
گربه شور.
گربه شیر است در گرفتن موش - لیک موش است در مصاف پلنگ. (سعدی)
گربهی تنبل را موش طبابت میکند.
گربهی مسکین اگر پر داشتی - تخم گنجشک از زمین برداشتی. (عبید زاکانی)
گرچه پیرم و میلرزم، به صد تا جوون میارزم.
گرد نام پدر چه میگردی؟ - پدر خویش باش اگر مردی. (سعدی)
گردن ما از مو باریکتر است و شمشیر شما از الماس برندهتر.
گردنم از مو باریکتر.
گرز به خورند پهلوان است.
گرسنگی نکشیدی، عاشقی یادت بره.
گرگ با تعلیم و تربیت گوسفند نمیشود.
گرگ بالان دیده.
گرگ پیر، رقاص سگ میشه.
گرگ حساب سرش نمیشود.
گرگ در لباس میش.
گرگ دهنآلوده و یوسف ندریده.
گرگزاده آخرش گرگ میشه.
گرم گرفتن.
گرهی که با دست باز میشه، نباید با دندان باز کرد.
گریه کردن هم دل خوش میخواهد.
گل از گُلش شکفت.
گل بود به سبزه نیز آراسته شد.
گل بیخار نمیشود.
گل بیعیب خداست.
گل پشت و رو ندارد.
گِل زن و شوهر را از یک تغار برداشتهاند.
گل سر سبد.
گل گفتن و گل شنیدن.
گل گفتی اما شل گفتی.
گله دست گرگ افتاده.
گلگیهاتون به سرم، ایشالله عروسی پسرم.
گلیم خود را از آب بیرون کشیدن.
گنج بیمار و گل بیخار نیست - شادی بیغم در این بازار نیست. (مولوی)
گنج بیرنج ندیدهست کسی - گل بیخار نچیدهست کسی. (عبدالرحمن جامی)
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند. (مصرع نخست: جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست.) (سعدی)
گنجشک امسالی رو باش، که گنجشک پارسالی را قبول نداره.
گنجشک با باز پرید، افتاد و ماتحتش درید.
گنجشک با زاغ زوغش بیست تاش یه قرونه، گاومیش یکیش صد تومنه.
گنجشک را رنگ میکنه، جای قناری میفروشه.
گندم از گندم بروید جو ز جو. (مصرع نخست: از مکافات عمل غافل نشو.) (مولوی)
گندم برشته شدن.
گندم بگیر و آرد بده.
گندم خوردیم از بهشت بیرونمان کردند.
گندمنمای جوفروش.
گندمت چون آرد شد، در آسیا لنگر مکن.
گنه کرد در بلخ آهنگری - به شوشتر زدند گردن مسگری.
گورم کجا بود که کفنم باشه.
گوز به شقیقه چه ربطی داره.
گوز را به شقیقه زدن.
گوسالهی بسته را میزنه.
گوسفند امام رضا را تا چاشت نمیچرونه.
گوسفند به فکر جونه، قصاب به فکر دنبه.
گوسفندان از گوسفندان تبعیت میکنند.
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهی من - آن چه البته به جایی نرسد فریاد است. (یغمای جندقی)
گوش به زنگ.
گوش خواباندن.
گوش شیطان کر، چشم شیطان کور.
گوشت از دهان گرگ کشیدن.
گوشت جوان لب طاقچه است.
گوشت را از بغل گاو باید برید.
گوشت را از ناخن نمیشود جدا کرد.
گوشت رانم را میخورم، منت قصاب رو نمیکشم.
گوشتش زیر دندونشه.
گوشش بدهکار نیست.
گوشی دست کسی آمدن.
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض - ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ مرجان نشود. (حافظ)
گه جن خورده.
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت. (مصرع نخست: چنین است رسم سرای درشت) (منسوب به فردوسی) (معنی: این مصرع کنایه از آن دارد که روزگار گاهی آدمی را به کمال مطلوب میرساند و هر چه خواست و آرزوهایش باشد برمیآورد و زمانی آنچنان پشت میکند که تمام خانمان و مال و خواسته را به فنا و نیستی میسپارد. (داستان کوتاه گهی پشت به زین و گهی زین به پشت))
گیرم پدر تو بود فاضل - از فضل پدر تو را چه حاصل. (نظامی)
گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار - کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست. (خاقانی)
گیسش را توی آسیا سفید نکرده.
گیوه را ور کشیدن.
گردآوری: فرتورچین