ضرب‌المثل‌های فارسی: حرف ق

ضرب‌المثل‌های فارسی: حرف ق

در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیده‌ای از ضرب‌المثل‌های فارسی با «حرف ق» را می‌خوانید.


قاپ قمارخونه است.
قاپ کسی را دزدیدن.
قاتل با پای خود پای طناب دار می‌رود.
قاچ زین را بگیر، اسب سواری پیشکشت.
قاشق ندارد که آش بخورد.
قاشق نداری آش بخوری نونت و کج کن بیل کن.
قاشق‌سازی کاری نداره، مشت می‌زنی توش گود می‌شه، دمش را می‌کشی دراز می‌شه.
قاطر پیش‌آهنگ آخرش توبره‌کش می‌شه.
قاطی مرغ‌ها شدن.
قافیه را باختن.
قال کار را کندن.
قال گذاشتن.
قبای بعد از عید برای گَلِ منار خوبه.
قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری.
(معنی: ارزش و بهای هر کاری را افراد خِبره و دانا در همان کار می‌دانند. پس درباره‌ی ارزش و قیمت چیزی که از آن هیچ اطلاعاتی نداریم سخن نگوییم. (داستان کوتاه قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری))
قدر عافیت کسی داند، که به مصیبتی گرفتار آید. (معنی: نعمت‌ها، خوشی‌ها و ایام سعادت و تندرستی همیشگی و پایدار نیستند و انسان وقتی ارزش واقعی آن‌ها را می‌داند که آن‌ها را از دست بدهد و دچار مشکل و گرفتاری شود. (داستان کوتاه قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید))

قرآن کنند حرز و امام مبین کشند. (مصرع نخست: یاسین کنند ورد و به طاها کشند تیغ.)
قربان آدم چیز فهم.
قربون برم خدا رو، یک بام و دو هوا رو، این ور بام گرما رو، اون ور بام سرما رو.
قربون بندِ کیفتم، تا پول داری رفیقتَم.
(معنی: این ضرب المثل برای کنایه زدن به کسانی به‌کار گرفته می‌شود که دوستی‌هایشان با افراد ریشه‌دار نیست و تنها به خاطر شرایط مالی خوب افراد، با آن‌ها وارد رابطه‌ی‌ به ظاهر دوستانه می‌شوند. این دوستان ظاهری، در صورتی که شرایط مالی دوست‌شان خراب شود و دیگر منفعتی برای آن‌ها نداشته باشد، به راحتی او را کنار می‌گذارند و چه بسا حتی در صورت درخواست نیاز مالی از سمت او، به او کمکی نکرده و دوستی‌های گذشته را منکر شوند. (داستان کوتاه قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم))
قربون چشم‌های بادومیت، ننه من بادوم می‌خوام.
قربون چماق دود کشت کاه، بده جوش پیشکشت.
قرص خورشید در سیاهی شد - یونس اندر دهان ماهی شد. (سعدی)
قرض که رسید به صد تومن، هر شب بخور قیمه پلو.
قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را؟
(معنی: این ضرب المثل برای کسی به‌کار برده می‌شود که حقیقتی آشکار را انکار کند و برای تبرئه‌ی خود قسم بخورد. (داستان کوتاه قسم حضرت عباس را باور كنم یا دم خروس را))
قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را؟ (معنی: این ضرب المثل زمانی به‌کار می‌رود که شخصی در حال دروغ گفتن است، ولی نشانه‌هایی او را لو داده و دروغش را آشکار کند. (داستان کوتاه قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را))

قسم نخور که باور کردم.
قسمت را باور کنم یا دم خروس را؟
قشقرق به پا کردن.
قصاص در این دنیاست.
قصاص قبل از جنایت.
قطره آبی نخورد ماکیان - تا نکند روی سوی آسمان.
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
قلم دست دشمن است.
قلیان بکشیم یا خجالت. (مصرع نخست: ماییم میان این دو حالت.)

قمپز در کردن. (معنی: ادعایی دروغین کردن، حرف‌های بی‌پایه زدن و از خود بیش از اندازه تعریف کردن. زمانی که کسی از بزرگی خودش بسیار تعریف می‌کند و می‌خواهد خود را مهم نشان دهد، به او می‌گویند اینقدر قمپز در نکن. (داستان کوتاه قمپز در کردن))
قم بید و قنبید، اون هم امسال نبید.
قمر در عقرب.
قند توی دل آب کردن.
قوز بالا قوز.
(معنی: هنگامی که یک نفر گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم‌کاری مصیبت تازه‌ای هم برای خودش فراهم می‌کند، این ضرب المثل به‌کار برده می‌شود. (داستان کوتاه قوز بالای قوز))
قوش کریخانی. (معنی: این ضرب المثل هنگامی به‌کار گرفته می‌شود که دستگاهی هزینه‌ی نگاهداریش بیشتر از سود آن باشد؛ و یا شخصی بیش از حدِ زحمت و فایده‌اش، توقع دستمزد داشته باشد. در این گونه موارد آن دستگاه یا آن شخص را به قوش کریمخانی تشبیه و تمثیل می‌کنند و عطای فایده‌اش را به لقای توقع و مزاحمتش می‌بخشند. (داستان کوتاه قوش کریمخانی))
قوطی بگیر و بنشان.
قوم و خویش، گوشت هم رو می‌خورند، اما استخوان هم رو دور نمی‌اندازند.
قیمه و قرمه کردن.

 

گردآوری: فرتورچین

۵
از ۵
۱۰ مشارکت کننده