در این بخش از سایت فرتورچین، برگزیدهای از ضربالمثلهای فارسی با «حرف ح» را میخوانید.
حاجی حاجی مکه.
حاشا و کلّا.
حاضر به جنگ باش اگر صلاحت آرزوست.
حافظه ساعت زندگی است.
حتی در جهنم انسان میتواند رفیقی برای خود پیدا کند.
حتی سختترین زمستانها هم از بهار میرنجند.
حتی گاو با دم خود از خود دفاع میکند.
حتی گنج پادشاه پایان مییابد.
حتی مرغ کور هم گهگاهی دانهای پیدا میکند.
حرف باد هواست.
حرف بد تا آخر با آدمه.
حرف تو دهن کسی گذاشتن.
حرف حساب جواب ندارد.
حرف حق آب را نگه میدارد.
حرف حق تلخ است.
حرف حق شمشیری است برنده.
حرف خودت و کجا شنیدی، اونجا که حرف مردم و شنیدی.
حرف دهنت را بفهم.
حرف راست را باید از بچه شنید.
حرف راست را باید اول مزه مزه کرد، بعد زد.
حرف راست قسم نمیخواهد.
حرف گل انداختن.
حرف مرد یکی است.
حرف مردم تمامی ندارد.
حرف مفت، کفشت جفت.
حرف، حرف میاره، آسمان برف میاره.
حرف، حرف میآورد.
حرفایی که میزنه از دهنش گندهتره.
حرمت امامزاده با متوالی است.
حساب به دینار، بخشش به خروار.
حساب حسابه، کاکا برادر.
حساب سر انگشتی.
حسد پیر نمیشود.
حسد عمیقتر از کک میگزد.
حسد وفاداری را نمیشناسد.
حسرت به دل کچل خدیجه، مُردم ندیدم نوه و نتیجه.
حُسن خدا داده را حاجت مشاطه نیست.
حسنی به مکتب نمیرفت - وقتی میرفت جمعه میرفت.
حسود کور است.
حسود هرگز نیاسود.
حق بالاتر از قانون است.
حق به حقدار میرسد.
حق شناسی بار سنگینی است.
حق گرفتنیه نه نشستنی (یا حق گرفتنیه نه دادنی).
حقیقت بهتر از طلاست.
حقیقت سنگین است لذا عدهای معدود حاضرند آن را حمل کنند.
حکمت برده، بلاهت است.
حکمت سبکترین بار سفر است.
حکیم بری دوا میده، ملا بری دعا میده.
حکیمان دیر دیر خورند و عابدان نیم سیر.
حکیمی که با جهان درافتد، توقع عزت ندارد.
حلالزاده به داییش میرود.
حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی.
حلوای عزا را هم زدن.
حماقت افراد، شهامت گدا را زیاد میکند.
حمام زنانه.
حمومک مورچه داره - بشین و پاشو خنده داره.
حناش رنگ ندارد.
حیا را خورده، آبرو را قی کرده.
حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی.
حیف از کسی که رنج کشد بهر ناکسی.
حیف است اوقات که صرف بطالت گذرد.
ضربالمثلهای فارسی: حرف ح
۵
از ۵
۱۰ مشارکت کننده